بسم الله الرحمن الرحیم...
ـــــــــــــــــــــــــــمنـــــــــــــــــــــــــ
قول می دهم دوباره خویش گم شده ام را باز یابم ...
من قول میدهم ...
وقتی گمگشته ام را پیداکنم باز خواهم شد ...
بازخواهم ساخت تمام پیکره ی ویرانه ی خویشم را ...
ـــــــــــــــــــــــــــمنـــــــــــــــــــــــــ
قول میدهم ...
شکوفا شوم باز ...
وقتی بهار روسو من آورد...
قول میدهم ...
بلندشوم ...
سرمای تنم را بتکانم ...
وازنو شروع کنم ...
ازنو...
ازنو...
ازنو...
ـــــــــــــــــــــــــــمنـــــــــــــــــــــــــ
زمستان که از وجودم رخت برکند ...
بازخواهم یافت خوده غریبم را ...
خودوامانده ام را...
خوده ...
تکیده مانده ...
چون درختچه ایی زمستان خورده وتمام تنش عریان از ...
حتی دریغ از برگه خشکی ...
ـــــــــــــــــــــــــــمنـــــــــــــــــــــــــ
قول می دهم زمستان که رهایم کند ...
قفس را بازخواهم کرد...
وپرهایم را ...
تکان...
تکان ...
تکان...
خواهم داد وآرام آرام پرخواهم کشید ازین دیار ...
من اهل ناکجا آبادم ...
اینجا غریب افتاده ام ...
ـــــــــــــــــــــــــــمنـــــــــــــــــــــــــ
قول میدهم ...
پرنده را آزاد خواهم کرد ...
ما اهل این دیارنیستیم ...
اینجا غریب مانده ایم ...
من وپرنده ...
قفس را پرنده باز خواهم کرد...
توهم پرواز کن ...
نمیر پرنده ...
بهار رو به رسیدن است ...
صدایش را می شنوم ...
نمیر پرنده ...
نمیر پرنده ...
نمیرپرنده ...
ــــــــــــــمنــــــــــ+ـــــــــــپرندهــــــــــــــ
خودم نوشت :
باران بارید ...می بارد شاید باز ...
ومن مست این همه ی عاشقانه های اللهم ...
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق المهدی »